ماریاماریا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه سن داره

عروسک من ماریا

هفته30 حاملگی

1390/4/7 11:24
نویسنده : مریم
295 بازدید
اشتراک گذاری

روزها از پس هم مي گذرند و روزهاي در آغوش كشيدن تو نزديك تر مي شود

سلام كوچولوي مامان
چقدر حرف در دل براي گفتن دارم ولي وقتي مي خواهم آن ها را اين چا برايت بنويسم انگار ناتوان ميشوم
فراموش ميكنم تمام گفتني هايم را زماني كه تو در هوش و حواسم بازي گوشي ميكني
.
انگار گفتني هايم براي زماني هستند كه تو در ذهنم آرام يك گوشه نشستي و.....وقتي به تو فكر ميكنم ديگر هيچ هرفي برايت ندارم جز اينكه من و پدرت تمام لحظه ها را براي ديدن و در آغوش گرفتنت مي شماريم
.
امروز دوست صميمي پدرت ميايد و جوجو كوچولويش را نيز با خود مي آورد.......انيسا كوچولو جوجوي اوست و متولد 3 فروردين 1389 هم سال توست
.
شايد روزي قرار شد باهم دوست شويد و به مدرسه برويد
وقتي به روزهاي مدرسه رفتنت فكر ميكنم چقدر هيجان زده مي شوم........ياد روز هايي مي افتم كه خودم قرار بود به مدرسه بروم چفدر خوشحال بودم حال سال ها از آن روز مي گذرد و ديگر من درس ندارم و اين بار نوبت كوچولوي من خواهد بود تا به دنياي درس و مدرسه وارد شود
هميشه ارزو مي كنم بتواني در زندگي بهترين باشي ..........بهترين از نظر خودت
خوشبخت باشي به معناي واقعيه خوشبختي
خوشحال باشي به انداره ي همه ي خوشي هاي دنيا
گاه گاهي برايت كتاب مي خرم..خودم شبها آن ها را مي خوانم تا راحت تر با دنياي زيبا و معصوم تو آشنا باشم و هم پايت شوم تا آن جا كه در توان دارم
.
كتاب ها را كه مي خوانم آرزو مي كنم كاش اين روزهاي انتظار از پس يك ديگر بگذرند تا تو موجود كوچك و دلبندم را در آغوش گيرم
دوستت داريم....................

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)