ماریاماریا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه سن داره

عروسک من ماریا

هفته29 حاملگی

1390/4/7 11:22
نویسنده : مریم
183 بازدید
اشتراک گذاری

دوستت دارم با تمام وجودم ...................

سلام به تو موجود كوچك و دوست داشتني من
.
.
تمام روزم را به تو فكر ميكنم و هر لحظه بيشتر از قبل آرزو ميكنم اين روزها بگذرند تا از پس دستان دكتر و پرستار در ميان آغوش گيرمت
.
.
عاجزم از بيان عشق خويش نسبت به تو فرزند كوچكم پس تمام تلاش خود را براي ابرازش خواهم كرد
.
اتاقت برايم دنيايي ديگر است با ورود به آن پا به دنيايي ديگر مينهم تا وجودت را جست و جو كنم
هر روز بارها اتاقت...وسايلت .....لباسهايت را نگاه ميكنم
آنها را جور ديگري ميچينم تا شايد بيشتر دوستشان بداري و بيشتر از آنها لذت ببري
.
.
ديگر مثل قبل سريع نيستم و توان كمتري دارم....وقتي نشسته ام حركتهايت را بيشتر احساس ميكنم و غرق در احساسي ميشوم كه ميدانم تنها آن را زماني درك خواهي كرد كه همانند من صاحب موجود كوچكي شوي كه تنها از هيچ پديد آمده و لطف خدا به اوست كه اين گونه او را دوست داشتني ميكند
.
.
به راستي بهشت را خداوند به مادران ارزاني داشته
احساس زيبايه مادرانه خود به انسان لذت و آرامشي را عطا ميكند كه واقعا انسان ها آن را در بهشت نيز نميتوانند تجربه كنند
.
.
.
اين ها تنها احساس من است
اين بار شايد اندك بتوانم از احساس پدرت نيز برايت بنويسم؟؟؟؟؟؟؟
روزها به اتاقت سر ميزند....وسايلت را نگاه ميكند و گاه با آنها گرم بازي ميشود
تلاش ميكند آنچه لازم است بياموزد تا باهم در دنيايه جديد انجام دهيد........
.
چقدر دوستت دارد و شايد توهم او را درك ميكني و دوست ميداري من اينگونه درك كردم
از رفتارت كه چگونه وقتي با من صحبت ميكند برايش دست و پا ميزني و براي او دلبري ميكني
پدرت از لمس تو در شكم من نيز ميترسد.....شايد به تو صدمه بزنم دختر كوچكم براي هميين تنها ميبوسمت و گاه به آرامي نوازشت ميكنم ولي بيشتر دوست دارم با تو صحبت كنم
ميبينم وقتي حرف ميزنم چگونه براي لمس من دست و پايت را به شكم مامان فشار ميده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)